{جمعه}
اينم از روزاي تعطيل خانواده محترم ما(1نوشابه واكردم)طي تصميماتي كه منم درش نقش داشتم قراره كه
جمعه ها بريم تپه هاي داودي خوب بد نيست.با اينكه بعضي روزا قراراي آدم به هم مي خوره ولي ميرزه.
جمعه ها خونه موندن حال نميده به قوله بچه هاي هم رشته سابقم فاز نميده.خوب خدا رو شكر كه اين
باباي ما يه كم به فكرسلامتي خودش افتاد وگرنه نا چند وقت ديگه اضافه وزن.قند.چربي.ميومد سراغش.
(پس جمعه تعطيل نيست)..امروز بابام رفته بود خريد وقتي اومد زياد راضي نبود...چند تا لباس از اين
چيزا گرفته بود.با اين حال كه خوب بود.خودش مي گفت:من نمي تونم خريد كنم.خوب انسان در گذر
زمان تغيراتي مي كنه نميشه كاريش كرد.
...............................................................................
{احمد شاملو و فرهاد}
فكر مي كنم از بچه هاي ايران كمتر كسي باشه كه شاملو رو نشناسه.شعراش خيلي با معني و قشنگه
حالااز قوله من بريد اين دو سه تا آلبوم آخرش‌ :در آستانه: و:مدايح بي صله:بگيريد .ميرزه.با صداي
خودشه.تا حالاشده به گذشته خودتون فكر كنيد.حتماً اين كارو كرديد.من خودم روزي نيست كه فكر نكنم
شبا كه ميرم تو رختخواب انقدر به گذشته هاي دور و نزديك فكر مي كنم كه نمي فهمم كي خوابيدم ولي
من فكر مي كنم اين به آدم خيلي كمك ميكنه چه در زمانه حال چه آينده.من دوست دارم به گذشته خيلي
دور برگردم اون وقتي كه بچه بودم نه الان كه پدرم در اومده.1000مشكل دارم.نميدونم چيكار كنم.به قوله
(فرهاد)خدا بيامرزتش

آن روزها آدم بزرگها--زاق هاي فراق--اينسان-فراوان نبودن
آن روزها وقتي بچه بودم--مردم نبودن
آن روزها وقتي كه من بچه بودم--غم بود-- اما-- كم بود.
...............................................................................
{يادش به خير}
امروز با بچه رفته بوديم بيرون داشتيم از دوران راهنماي حرف مي زديم.4نفر دوستيم كه از دوران بچه
باهم بوديم تا الان كه 2 نفرشون پيش دانشگاهي هستن.اون1سعي ميكنه درجا نزنه:منم كه فني خوندم.
ولي اون زمان من از همه زرنگ تر بودم.ولي خيلي بد بود.همش بايد ميرفتي پاي تخته.بچه تنبلا بيشتر
خوش ميگذروندن.ولي الان فرق كرده.همين ديگه منظور ملت فكر نكن ما پَپه ايم.ولي الانم همچين فرق
نكردم.هنوزم از همشون باهوش تَرم.