Saturday, April 12, 2003

{ظلمت}
ظلمت شكافت.زهره را ديديم و به ستيغ بر آمديم.آذرخشي فرود آمد.و ما را در نيايش فرو ديد.
لرزان ؛گريستيم.خندان:گريستيم.
رگباري فرو كوفت:از در همدلي بوديم.سياهي رفت.سر به آبي آسمان سوديم.در خور آسمانهاشديم
سايه را به دره رها كرديم.لبخند را به فراخناي تهي فشانديم.سكوت ما بهم پيوست.و ما.....ما شديم.
تنهايي ما تا دشت طلا دامن كشيد.آفتاب از چهره ما ترسيد.دريافتيم وخنده زديم.نهفتيم و سوختيم.
هر چه بهم تر؛تنها تر
از ستيغ جدا شديم:من به خاك آمدم و بنده شدم.تو به بالا رفتي و خدا شدي.
...............................................................................
{آخ}
سلام.حالتون خوبه.خوشبحالتون.:) امروز بر مبناي قراري با خانواده گذاشتيم رفتيم پيك نيك.صبح
اونجا كمي سرد بود ولي بعد از چند مين بهتر شود.همه داشتن ورزش مي كردن.دختر.پسر.زن.مرد
پير زن.پير مرد.همه ورزش مي كردن.خلاصه تا 5الي6بعدازظهر نشسته بوديم و از طبيعت استفاده
كرديم.منم اِنقدر خوردم كه نزديك بود راه تنفسم مختل بشه. آدمايي كه اونجا بودن اِنگار هيچ غمي
نداشتن (خوش خوش).حالامنو بگو در حاليكه كاملاً خستم فردا وقت دكتر دارم.اونم چه دكتري.بايد
برگه عزام به خِدمتمو بگيرم بقلم ببرم تا دكتر معاينم كنه.بد از اون ايمان براي2ماه در دسترس نيست.
بايد برم بقله داداش(زهرا كه لينكش سمت راست وبلاگم هست).كه اگه به كمك اين خانوم نياز
داشته باشي اصلاً به آدم كمك نميكنه.ولي من از نوشتنش خوشم مياد. بعضي از نوشته هاش اِنگار
با وجودش حرف ميزنه يا كلنجار ميره.خوب من فكر مي كنم اين كار آرومش مي كنه.ولي منو فقطِ فقط
موزيك آروم ميكنه.الان اينجا بارون مياد.بياتابارون باشيم....بياتابارون بــــاشيم.صدا كن كبوترو كه نشسته
زير بارون.....ياكه اون غنچه تنهاكه نشسته توي گلدون.تمامه چراغاي خونمون خاموشه.منبع روشنايي
منم فقط نور مانيتورِ.خسته ام. خيليـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي.
شب و روز تون خوش.

 

Comments: Post a Comment
www.clocklink.com


 


 

 

 

 

 
                          

 
 

                        

 
 

 

ليست وبلاگ دانشجويان
خورشيد خانوم
آدم نصفه نيمه
پوست انداختن
ستاره قطبي
عمو حميد
منحرف
انگوري
جيران
زيتون
نسرين
زهرا