عروسي علـي دائـي ام به خوبي خوشي تموم شد.من و همكارام ساعت هفت و
سي دقيقه به تالـار پذيرائي فرمانيه رسيديم.اون موقع زياد شلـوغ نشده بود و همه
چيز خيلي عادي بود.(جزئيات عروسي)/وارد تالار شديم/طبقه اول آقايان/از پله ها
بالا رفتيم/يه خشو بشي با پدر عروس و سر ميزي نشستيم كه هيچ كس اونجا
نشسته بود.بلافاصله از ما پذيرائي شد.هر چه قدر زمان ميگذشت مهمان ها بيشتر
ميشدنوشخصيت هاي برجسته ورزشي يكي يكي وارد ميشدن كه ميتونم به: مهر
عليزاده/برانكو/ ناصر حجازي/پروين/هادي سائي/عليرضا حيدري/دبيـر/حسن روشن
/مهـرداد ميناوند/فرشاد پيـوس/مهندس آل محمد/خودم كه آخره چهره محبوبيت اين
حرفا اشاره كنم و...جالب اينجا بود با ورود بعضي از اين آقايان تالار شلوغ پلوغ ميشد.
بعد از گذشت چند ساعت علي آقا كه ديگه از تالار خانوم ها خسته شد و وارد تالار
آقايان شد كه يهو جمعيت منفجر شد .كت و شلوار مشكي/ پيراهن سفيد/يه پاپيون
خيلي با مزههه شده بود.خلاصه نشد يه عكس با علـي بگيريم با اون تيريـپش.شب
خوبي بود وخـوش گذشت.بارونم اومد.ساعت دوازده و سي دقيقه بود كه تصميم
گرفتيم از محل فرار كنيم.از تالار كه خارج شديم ديديم كه مردم دو طرف در پاركينگ
ايستادن و منتظرن كه علي آقا بياد بيرون.ولي خبر نداشتن كه اون زود تر با عروس
خانوم رفته.انشاا... كه ب خوشبختن.